۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش!‏

این روزها را می گویم که چقدر زود رنج شده ام!‏
از آستانه تحمل ام کاسته  و به آستانه ی بی تابی ام افزوده شده
مگر یک انسان را چقدر تحمل می بایدی؟
توانِ تغییر را ندارم، تو که خوب می دانی!‏
پس چه می کنی؟ چرا مرا به درون هیاهوها می اندازی؟
دستانم را بر روی گوش هایم می فشارم تا نشنوم ولی...‏
چشمانم را چه کسی می تواند ببندد تا نبینم؟!‏

هیچ نظری موجود نیست: